انسان شناسی
پرودگاراکیست که شیرینی دوستی تورابچشدودیگری رابه جای توبرگزیند؟
وکیست که به قرب تومانوس شودوازتوروی بمفاتیح الجنان.شیخ عباس قمی
پرودگاراکیست که شیرینی دوستی تورابچشدودیگری رابه جای توبرگزیند؟
وکیست که به قرب تومانوس شودوازتوروی بمفاتیح الجنان.شیخ عباس قمی
«رابطهٔ روح بابدن»
هماناروحها بابدن آمیخته ومخروج بوده ومتکی برآن نیستند،بلکه بربدن تسلط واحاطه دارند.(بحارالانوار،ج۶۱،ص۴۰)
آیاتی که به تجردنفس وروح استدلال شده اشاره میکنیم؛
الف:آیات توفی؛سجده،آیهٔ۱۰ وآیهٔ۱۱
ب:مؤمنون،آیهٔ۱۴
ج:اسرإ،آیهٔ۸۵
خداوندبزرگ درحدیث قدسی خطاب به انسان می فرماید:ای فرزندان آدم!من غنی وبی نیازهستم توهم به دستورات من عمل کن،تاتوراهم غنی کنم که فقیرنشوی،ای فرزندآدم!من زنده ای هستم که(هرگز)نمی میرم،توهم مرا اطاعت کن تاتورازنده وجاودان کنم،من به هرچیزی بگویم باش موجودمیشود،توهم مرااطاعت وبندگی کن تا اراده ات ماننداراده ی من(توانا وقوی)گردد.
- (کلیات حدیث قدسی،شیخ حرعاملی،مترجم کاظمی خلخالی،انتشارات فقیه کاظمی)
در انسانشناسي افلاطون، بنابه نظريه مُثل، اصل انسانيت در بطن و متن طبيعت وجود تمام عيار و تجسم تام ندارد؛ بدين معنا كه در عين حال كه حضور دارد ولي مفارق هم هست. منشأ انسانيت مثل است، نه افراد دم دستي. در اين حالت نوعي فاصله و غيبت ميان افراد انساني و انسانيت ملاحظه مي شود. افراد انساني از انسانيت بهرهمند هستند و گويي تنها سايه انسانيت بر سر آنها است. انسان افلاطوني واقعيتي مركب است از تن و روان. روان انساني پيش از بدن موجود است و در مثل از نوعي حيات برخوردار است. نفس انساني به عنوان واقعيتي متمايز از بدن و مجرد و به عنوان مهمترين عنصر وجود آدمي از سه بخش تشكيل ميشود كه عبارت اند از عقل، اراده و اميال يا شهوات. پيوند روان و تن نزد افلاطون مانند رابطه مرغ و قفس يا ناخدا و كشتي يا راننده و گاري(يا ماشين) است. نظريه فطرت(innatism) اين فيلسوف نيزاز اين قرار است که انسان ازيک سلسله دانايي هاي ومعلومات(تصوري وتصديقي) فطري و غيراکتسابي که منطوي در نفس او هستند، برخوردار است. نفس پس از مرگ- حداقل جزء عقلاني آن- باقي است.16